ادعای عشق به خدا،از کسی که سجاده دلتنگ حضور اوست؛پذیرفتنی نیست..نماز نجوای عاشقانه با محبوب است
گاه دیده میشود که خودمان یا دیگران سر مسأله نمازمشکل پیدا میکنیم و انگار خواندن نماز برایمان همچون یک کوه سنگین میشود . کارهای نیک، جای نماز را نمیگیرد بعضی از افراد خیال میکنند یکی دو تا کار خوب انجام میدهند ، میتواند کارهای دیگرشان را جبران کند . فردی قمه میزند،شب تا صبح سینه میزند اما نماز صبحش قضا میشود فکر میکند همان کارهای دیشبش بس است و جبران نماز قضا شدهاش را میکند . اگر پلیس راه جلوی شما را گرفت و گفت: گواهینامه رانندگی! شما اگر خیال کنی گواهینامههای دیگر ، شما را نجات میدهد، نجات نمیدهد. گواهینامههای پزشکی، گواهینامههای اجتهاد، کارت مجلس، کارت خبرگان، وزارت، سفارت، پروانه تجارت، کارت بازرگانی، صد رقم کارت و پروانه داشته باشی، پلیس تا کارت رانندگی نداشته باشی نمیگذارد بروی. کارهای دیگر کار نماز را نمیکنند. شما بهترین نامهها را بنویس با بهترین خط و پاکت و کاغذ، رویش هم یک چک صد هزار تومان بچسبان، مخابرات این نامه را به مقصد نمیرساند. ولی یک تمبر دو سه تومانی ممکن است به مقصد برسد. گاهی یک تمبر پاکت را رد میکند. گاهی یک چک صد هزار تومانی پاکت را رد نمیکند. دل پاک، همراه عمل صالح نکته : آن کسی که تو را خلق کرده است، اگر فقط دل پاک کافی بود، فقط میگفت: «آمنوا» اینکه کنار «آمنوا» گفته: «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات»، یعنی هم دلت پاک باشد، هم کارت درست باشد. اگر تخمه کدو را بشکنی و مغزش را بکاری سبز نمیشود. پوستش را هم بکاری سبز نمیشود. مغز و پوست باید با هم باشد. هم دل، هم عمل! بعضی از جوانها بیان میکنند که وضع گناه و معنویت ما خیلی خراب است و اصلاً ما برای این معنویات لیاقت نداریم ، اما از این نکته غافل هستند که شیطان دنبال همین نقطه ضعف است . اتفاقاً شیطان همین را میخواهد که با یک گناه بگوید: حالا که این کار را کردی، دیگر به درد نماز نمیخوری. قرآن یک آیه دارد، میفرماید: «إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئات» (هود/114) چون خراب کردی، حتماً مسجد برو. چون ما اهل گناه و لغز هستیم اتفاقاً بیشتر به سوی معنویت رفته و در آستان الهی را بکوبیم . ما گاهی وقتها یک چیزی را که نداریم برجسته میکنیم و به داشتههایمان توجهی نداریم . فردی میشناختم که چشم نداشت، دست و پا هم نداشت. مرتب میگفت: الحمدلله رب العالمین! الحمدلله! گفتند: آقا!تو چه داری که الحمدلله میگویی؟ نه چشم داری. نه دست داری. نه پا داری. یک تکه گوشت فلج، گفت: میدانی خدا من را چه کرده است؟ هرکس به من نگاه میکند میگوید: الحمدلله رب العالمین! پس من وسیله شدم و رابطه شدم بین مخلوق و خالق! مخلوقهای غافل، به من نگاه میکنند. از غفلت در میآیند و الحمدلله میگویند. پس من واسطهی فیض شدم. ما هم یکی از نماز نخوان ها ! این فکر غلط است. اگر یک کشتی صد نفره نقص فنی پیدا کرد و در دریا غرق شد نود و هشت نفر شنا بلد نبودند و غرق شدند، دو نفری که شنا بلدند بگویند: ببین ! ما صد نفر سوار کشتی بودیم. نود و هشت نفر غرق شدند. بیا ما دو نفر هم غرق شویم! این چقدر حرف غلطی است. حالا که همه دروغ میگویند. بیا ما دو تا هم دروغ بگوییم. حالا که همه گواهینامه ندارند، سوار ماشین شوند، بیا ما دو نفر هم بدون گواهینامه پشت فرمان بنشینیم. حرف غلط است.
به راستی چرا این اتفاق در زندگی میافتد ؟
اگر تخمه کدو را بشکنی و مغزش را بکاری سبز نمیشود. پوستش را هم بکاری سبز نمیشود. مغز و پوست باید با هم باشد. هم دل، هم عمل
بابا دلت پاک باشد. دل پاک باشد ، کافی است! (تفکر پلورالیزمی)
وضع من خرابتر از این حرفهاست که با نماز درست شود!
توجه به نعمتها، نه کمبودها
بعضیها میگویند که: خیلیها نماز نمیخوانند ما هم جزء آنها. آنقدر تارک الصلاة هست ما هم یکی !